سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهر و مهرورزی
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
[ و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود : ] بدا به حال شما ، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند . [ او را گفتند اى امیر مؤمنان که آنان را فریفت ؟ فرمود : ] شیطان گمراه کننده و نفس‏هاى به بدى فرمان دهنده ، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى‏شان بپرداخت ، به پیروز کردن‏شان وعده کرد و به آتششان درآورد . [نهج البلاغه]
نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:19 عصر

مقدمه:

در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.

در بزهکاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر میگذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان میدهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا میکنند و ممکن است به صورتهای بیشمار با یکدیگر ترکیب یابند.

انسان ممکن است از سه راه به انجام فعالیت های مجرمانه وادار شود:

۱- وقتی تمایلات ضد اجتماعی در معرض نفوذ عوامل جرم زا قرار گیرد و تحت تاثیر این عامل، بیشتر برانگیخته شود.

۲- وقتی در شخص به علت احساس گناه عمیق که در اثر افعال قبلی او به وجود آمده، یک میل شدید برای مجازات شدن بوجود آمده باشد.(یعنی از طریق ارتکاب جرم جدید ، برای خود مجازات تهیه میکند)

۳- شخصی که از لحاظ عاطفی، احساس ضعف و عدم اطمینان میکند، ممکن است برای مخفی داشتن این احساس، روحیه‌ای دفاعی و پرخاشگر در خود به وجود آورد.

در پیدایش عمل مجرمانه باید سه عامل را در نظر گرفت:

۱- تمایلات مجرمانه(ت)

۲- وضعیت کلی(و)

۳- مقاوت ذهنی و عاطفی شخص در مقابل وسوسه(م)

که ماحصل آن فرمول و قانون چگونگی پیدایش یک عمل مجرمانه است:

(عمل مجرمانه حاصل جمع تمایلات مجرمانه شخص به اضافه وضعیت کلی او تقسیم بر میزان مقاوت او است.) تمایلات مجرمانه شخص و مقاومت وی در مقابل آنها ممکن است به عملی ضد اجتماعی یا مجرمانه منجر شود، و یا به صورت رفتاری که مورد تایید اجتماع است درآید، و این امر بستگی به آن دارد که از تمایلات مجرمانه و مقاومت ،کدامیک قویتر باشند.

همه افراد دارای تمایلات و ضد تمایلاتی هستند. عمل مجرمانه تنها وقتی ممکن است روی دهد که مقاومت شخص کافی نباشد و نتواند فشار تمایلات مجرمانه و وضعیت خاص را تحمل کند.

مشکلترین کار، تشخیص میزان مقاومتی است که شخص ممکن است در موقعیت های خاص در مقابل ارتکاب جرم داشته باشد. مقاومت دارای ریشه های عاطفی، فکری و اجتماعی است و این سه عامل با تشکیل فراخود و رابطه آن با خود، و موقعیت شخص، ارتباط نزدیکی دارد. وقتی شخص از یک بیماری روانی که ریشه جسمانی دارد رنج ببرد، مسلم است که مقاومت عاطفی و جسمانی او کمتر خواهد بود.

عامل اصلی در مقاومت، فراخود یا به زبان عامیانه وجدان است زیرا فراخود،خود را مورد تهدید قرار میدهد و به آن دستور میدهد که فقط مرتکب اعمال خوب شود.

بدین ترتیب وقتی شخصی مرتکب جرم میشود، احساس گناه میکند، در صورتی که وقتی عمل خوبی انجام میدهد، احساس رضایت و خوشی میکند.


نقش خانواده:

خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل می‌یابد. اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می آموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت های آینده کودک گذاشته میشود. اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.

اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد ویا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می آید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.

بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.

خمیرمایه مولفه های اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیب پذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین، به ویژه مادر، شکل میگیرد.

پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) در تاکید بر اهمیت دوره های مختلف رشد و تحول شخصیت فرزندان، به ویژه هفت سال اول زندگی، فرموده اند: فرزند در هفت سال اول زندگی “محبت پذیر است”، در هفت سال دوم “آموزش پذیر است” و در هفت سال سوم حیات خود ” مشورت پذیر است”.

ویژگی های زیستی و روانی- اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال اول حیات) بگونه ای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و میخواهند همواره همه وجود پدرو مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و موثرترین روش پرورش فرزند در این دوران، حاکمیت مهر و محبت وسیطره عاطفی کودک بر پیکره شخصیت پدر و مادر است.

بنابراین محرومیت های عاطفی، تنبیه، اعمال رفتارهای خشونت آمیز با کودک و تحمیل آزردگی ها وناکامی های مکرر بر احساس فرزندی با شاکله محبت پذیر، میتواند آسیب های اجتماعی همراه داشته باشد.

گزل، پدر روانشناسی کودک میگوید: شخصیت کودک در پنج، شش سالگی نسخه کوچکی از جوانی است که بعدا خواهد شد. کودکانی که از مهر و محبت پدری و مادری محروم مانده و عموما در عین برخورداری از نعمت پدر و مادر، دچار بد سرپرستی شده اند و به گونه ای که انتظار میرود از تعامل عاطفی خوشایند و دوست داشتنی با والدین بهره مند نمیشوند، با دنیایی از نگرانی و ناکامی، بی انگیزه و شکننده وارد مدرسه میشوند.

تصویر یک زندگی…

۲۵ سال پیش “محمد بیجه” در خانواده ای به دنیا می‌آید که فقر فرهنگی همراه با فقر اقتصادی و محرومیت عاطفی بر آن حاکم بوده است. مادر وی مریض و پریشان حال بود و پدرش عصبی مزاج، مستبد، دیکتاتورمنش، تنبیه گر و شاغل در کوره‌های آجر پذیری.

“بیجه” در اوایل سنین کودکی، مادرش را از دست میدهد، از مهر و محبت مادری کاملا محروم میشود و زندگی اش با پدر نامهربان و خشن ادامه میابد. پدر، بعد از چند صباحی، بدون توجه به احساسات فرزندان نسبت به جایگاه مادر و نظر فرزندان، همسر دیگری برای خود بر‌می گزیند و بدین ترتیب اولین رگه های به وجود آمدن عقده های روانی و ناامنی درونی در وی ریشه میگیرد.

زن دیگری به جای مادر وارد خانه میشود، اما بچه ها نه تنها احساس خوشایندی نسبت به او ندارند بلکه حضور وی در خانه را در نمادی از نامادری نامهربان پنداشته که غاصبانه جای مادر آنها را میخواهد بگیرد.

در همین رابطه ذکر خاطره از زبان بیجه قابل تامل است: ” حدودا هفت ساله بودم و خیلی از شبها و روزها با خاطره مادرم سپری میکردم. همیشه عکسی از مادرم به همراه داشتم، یکروز از مدرسه که برگشتم چشمم به شناسنامه نامادری ام افتاد، از دیدن عکس او ناراحت شدم و یاد چهره مظلوم مادرم افتادم، بلافاصله عکس نامادری ام را کندم و عکس مادر را چسباندم. پدرم وقتی آنروز فهمید آنقدر مرا با مشت و لگد و زنجیر و شلنگ کتک زد که احساس کردم مرده‌ام، البته ای کاش میمردم و نمی ماندم”

کودکی که دوران “محبت پذیری” خود را پشت سر میگذارد، به خاطر یک شیطنت بچه گانه که منشا اصلی آن هم خلا عاطفی است، زیر ضربات شدید و شلاق های بیرحمانه پدر، با تحمل دردهای جانکاه، در مرز جان دادن قرار میگیرد. این واقعه زمینه‌های اولیه سخت ترین عقده های روانی را در وی بارور میکند و با چند تجربه تلخ دیگر در موقعیت های مختلف بر شدت آن افزوده میشود.

بیجه با خلا شدید عاطفی و عقده شدید روانی، ناامنی درونی و اضطراب فراوان پای به مدرسه میگذارد. وی اگرچه دارای هوش بالای متوسط و حافظه فوق العاده ای بود، به خاطر نابسامانی خانوادگی و عدم حمایت پدر، بیش از پنجم ابتدایی را نمی گذراند و زودهنگام به کارهای نه چندان مناسب گماشته میشود.

وی با دنیایی از نفرت و تنفر از پدر و کوله باری از عقده های روانی، بالاجبار از تربت حیدریه به همراه خانواده به پاکدشت که دچار فقر فرهنگی شدید است و بافتی خاص دارد، مهاجرت میکند.

” بیجه” به لحاظ وضعیت خاص روانی و اضطراب و ناامنی درونی، مهارت چندانی نداشت، لذا بعد از مدت‌ها، در حدود ۱۲ سالگی با نوجوانی دوست میشود که بر حسب شواهد دچار اضطراب و افسردگی شدید بوده است و مدت کوتاهی از رفاقت آنها نمیگذرد که تنها دوست او “خودکشی” میکند، با توجه به آنکه افراد کمرو و خجالتی به سختی دوست پیدا میکنند، این واقعه نیز ضربه عاطفی سخت دیگری بر وی وارد میکند.

در حدود ۱۸ سالگی به دختری از نزدیکان علاقمند میشود، اما علاقه و سعی او نمیتواند زمینه ازدواج آنها را فراهم کند و با ناکامی دیگری مواجه میشود و عقده های روانی او سنگین‌تر میشود.

بیجه میگوید: به پدرم گفتم شناسنامه ام را بده تا به اداره نظام وظیفه بروم و خدمت سربازی‌ام را بگذرانم تا بعدش بتوانم تصدیق رانندگی بگیرم و جایی استخدام شوم، اما پدر بی رحم و سنگدل گفت: نمیدانم شناسنامه ات کجاست و اصلا لازم نیست به سربازی بروی. بیجه در ادامه میگوید: من با کمرویی و خجالت نمیتوانم بروم ادارات و شناسنامه جدیدی بگیرم و به سربازی بروم و دیگر احساس کردم روزنه امیدی برای زنده ماندن ندارم.

آری، “بیجه” آن کودک محروم از مهر و محبت مادری و رنج کشیده از نامهربانی های پدری، آشفته از خودکشی تنها دوست همدل، ناکام از وصلت با دختر محبوب، این بار با اندیشه رفتن به سربازی با پاسخ منفی و خصمانه پدر و نداشتن شناسنامه مواجه میشود و در پی یک ناکامی دیگر، ظرفیت وجودش مملو از عقده چرکین و سر‌ریز از تنفر و نفرت میشود. او به دلیل اضطراب اجتماعی، کمرویی شدید، ضعف در برقراری ارتباط موثر و مفید، ناتوانی در انتخاب روشی معقول و استفاده از وجود شخصی رابط برای حل مشکل، بی بهره از وجود مشاوری حاذق و مددکاری دلسوز، خود را در برابر دیوارهای بن بست زندگی میابد، اینک در این شرایط و موقعیت، بیجه نه امیدی به آینده ای روشن دارد و نه انگیزه برای ادامه حیات. وجودش پر از اضطراب و عقده های مخرب روانی است. دوران کودکی و ” محبت پذیری اش” با محرومیت ها، رنج ها و شکنجه ها سپری شده، نوجوانی اش با کارهای سخت و بیگاری های پرمشقت بی بهره از مهر و محبت خانوادگی گذشته و دوران جوانی اش با ناکامی های مکرر و انباشته شدن عقده ها همراه بوده است.

در یک نگاه، خمیرمایه شخصیت پر اضطراب “بیجه” با تاروپودی از ناکامی‌ها و عقده‌های روانی تنیده شده و پیکره وجودش به‌سان کوه آتشفشان، تهی از هرگونه عاطفه و احساس، بیرحمانه آماده انفجار است. در حقیقت، اضطراب اجتماعی و کمرویی شدید “بیجه”، نیز حاصلی است از رفتارهای خصمانه، پرخاشگرانه و دیکتاتور منشانه پدر. آری، اندیشه و رفتار ضد‌اجتماعی، تخریب و ویرانگری، انتقام و طغیان‌گری، قتل و جنایت در این مرحله از زندگی بی سامان بیجه آغاز میگردد و او قربانیان خود را از میان کودکان معصوم، با انگیزه نابودی آنها و پریشانی خانواده هایشان و نه صرفا تجاوز، انتخاب میکند.

علت انتخاب کودکان ۲ چیز بود:

الف- به لحاظ کمرویی شدید و عدم توانایی برقراری ارتباط با همسالان یا جنس مخالف برای طعمه گیری، طعمه های خود را از میان کودکان انتخاب کرد. چراکه برقراری ارتباط با آنها ساده تر است.

ب- مشاهده بچه هایی که به خانواده ای تعلق دارند و با چهره هایی پرنشاط در کوچه و خیابان و در دشت و صحرا به بازی مشغول‌اند برای “بیجه” تداعی‌گر همه دردها و رنج‌های دوران کودکی و نامهربانی‌ها و خشونت‌های پدرش بود. او مدتها پیش، خود را با طنابی که از ناکامی‌ها، نا‌امیدی ها و عقده‌های روانی بافته بود به دار آویخته بود، دل‌مردگی در وجودش بارز و آشکار بود و از او کالبدی از سنگ و یخ باقی گذاشته بود…

***

هیچ انسانی جانی بالفطره زاده نمیشود و اساسا واژه “جانی بالفطره” برچسبی غیر علمی و غیرمنطقی است. بدیهی است شرایط محیطی حاکم بر فرایند رشد و تحول کودکان و نوجوانان، حیات جنینی و محیط زندگی قبل از تولد و چگونگی محیط رشد و تحول بعد از تولد، ممکن است زمینه مستعدی باشد برای برخی آسیب پذیری های فردی و کژروی های اجتماعی،چراکه اغلب رفتارهای ما، بر پایه یادگیری های محیطی دوران کودکی، تجارب خوشایند، تلخی ها و ناکامی ها و عقده های روانی است که پایدارترین تاثیر را در پدیدآیی شخصیت اجتماعی انسان دارند.


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:18 عصر

نیاز انسان ها به محبت نیازی است انکار نا پذیر و رفع آن نیز ضروری است خانواده هر شخص اولین و بهترین منبع برای ابراز محبت به وی می باشد که می تواند شخص را از کودکی مورد محبت قرار دهد در صورتیکه کودک از مهر و محبت خانوادگی برخوردار نشود واحساس بی کسی و نا امنی می کند که این امر خود سبب انحطاط وسقوط در مراحل بعدیست وحتی باعث وارد آمدن ضرباتی به روان شخص وپیامد آن جامعه را دامن خواهد زد.
در این مرحله کمی با خود می اندیشیم تا به چند سؤال پاسخ دهیم...
_آیا در جامعه ای می تواند خانواده نباشد ؟
_آیا شخصی که بدون محبت خانواده رشد نموده می تواند به تکامل و تعالی دست یابد ؟
_آیا شخصی یا گروه خاصی میتوانند جای خانواده را پر کنند ؟
پاسخ به نخستین سؤال قطعاً خیر می باشد حتی در جوامع غربی نیز با وجود کمرنگی  خانواده وجود دارد البته با چشم پوشی به بر خی از قوانینی که هم اکنون در کشورهایی مانند انگلستان تصویب شده

در پاسخ به سؤال دوم نیزقطعاً به یک جواب خواهیم رسید و آن خیر است به این دلیل که ما می توانیم شخصی را در نظر بگیریم که بدون خانواده نمو پیدا کرده اولاً استعدادهایی که می بایستی در این شخص توسط عاطفه ی خانوادگی بالفعل شود صورت نگرفته و شخص سرشار از عقده های درونی میشود و پس از مدتی شخص با شکست روبرو مشود به عقیده ی روان شناس (فروید و هادی میرحسینی) فرد اگر در محیط خانواده محبت و عاطفه نبیند در بزگسالی این لغزش در عادتها و رفتارها و فرایندهای روانی تاثیر گذاشته وپس از مدتی این ضایعه بر زندگی فرد تاثیر نا مطلوبی می گذارد.

پاسخ به سؤال سوم نیز منفی است بررسی هایی که اخیراً توسط پژوهشگران انگلیسی انجام شده نشان داده که خشونت و نا بهنجاری در بین کودکانی که بیشتر اوقات خود را با دوستان خود می گذرانند بیشتر از کسانی است کهاوقات خود را در کنار خانواده سپری میکنند و همچنین نتایج حاصله در مورد فرزندان طلاق و بچه هایی که مدتی را در پرورشگاه سپری کردند گواهی بر همین امر است      


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:11 عصر

پاسکال در تعریف محبت و مهرورزی می گوید:


محبت برتر از ماده و عقل است ،نه از این جهت که آدمی از قید و بند این جهان مادی نجات می‌دهد بلکه از این حیث که شخص را از قید نفس خود هم آزاد می نماید و اورا با سایر آدمیان مربوط می سازد . محبت از عقل و ماده بالاتر است زیرا آدمی را از جهان وجودش نجات داده و به سوی خدا می برد تا متحد شدن با اقیانوس هستی را تحقق بخشد.


می توان گفت محبت یگانه نیروی است که جباران قدرتمند را می ترساند و همین محبت است که اثبات می کند جهان هستی غیر از جهان مادی است که تا حدی محکوم قدرت و خواست ما انسان هاست ، در حالی که جهان هستی واقعی محکوم یک قدرت بالاتر از اداره می باشد که خیر و نیکی و حیات را مجسم می کند و مانع از این می شود که ماده با همه استحکامی که دارد به وی حکومت کند


بنابراین محبت ، اصل همه تمدن ها و پیشرفت هاست و بدون وجود محبت ، اضطراب وپریشانی جای آرامش و سعادت را می گیرد، در نتیجه برخوردها جای ایثار و حماقت ها جای حکمت را اشغال می کند و تعدی و زورگویی ، جانشین عدالت و شهوت ، جایگزین عاطفه می گردد، همان طوری که بدون وجود محبت ، در عوض الهام ، شک و وسواس به آدمی غلبه می کند.


تعریف خانواده:


خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب یا سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، فرزندان، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی به نام خانواده زندگی می‌کنند. که کوچکترین نوع یک اجتماع را تشکیل می دهند و کانون پرورش محبت و مهرورزی در بشر می باشد زیرا دانه مهرورزی در این جامعه کوچک کاشته می شود ،خانواده به خاطر اهمیت زیادی که دارد در جامعه دارای نقشهای  نیز می باشد که می توان این نقش  ها را مورد بررسی قرارداد.


نقش خانواده:


خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلی‌ترین نهاد اجتماعی؛ زیربنای جوامع و منشأ فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و تاریخ بشر بوده است، پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی‌اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است.


می توان گفت که خانواده هر چند ساده ترین و کوچکترین شکل زندگی اجتماعی است، در اسلام، در ردیف مهمترین نهادهای اجتماعی قرار دارد و به نقش و تاثیر آن اهمیت بسیار داده شده و به پایه داری و دوام آن توجه فراوان شده است. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است، قوانین ومقررات و برنامه‌های جامعه باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، حمایت و پاسداری از قداست آن واستواری روابط خانوادگی باشد. تربیت و عواطف اجتماعی به عنوان مهمترین ویژگی‌های نظام انسانی از خانواده نشأت می‌گیرد از این رو خانواده در اجتماع دارای جایگاه های مختلفی می باشد.پس خانواده منطقه ای کلیدی در یک جامعه دارد که اگر به آن توجه ای نشود باعث ازبین رفتن جامعه می شود


نقش عاطفی خانواده در توسعه مهرورزی:


انسان نیازمند محبت است. با محبت، زندگی سرد و افسرده او گرم گردیده، عطر و طعمی دلپذیر پیدا می کند. دوستی و مهربانی و صلح و صفا و آرامش، مطلوب همه انسانهاست. زندگی بدون محبت، مانند پیکر بدون روح است. خانواده کانون گرم محبت است. آنجاست که انسان می تواند دیگران را، بدون هیچ شائبه ای، دوست بدارد و احساس کند که دیگران نیز او را دوست دارند. بهمین سبب است که کسانیکه می خواهند زندگی بشر را در اجتماعی دلپذیرتر سازند اجتماع را به یک خانواده تشبیه کرده اند و از مردم می خواهند تا دیگران را به چشم افراد خانوادة خود نگاه کنند. لذا مهمترین اصل در تشکیل یک اجتماع کوچک جایگاه عاطفی آن است هرچقدر بنای این اصل محکمتر ساخته شود تاثیر آن در جامعه به صورت آشکارترنمایان می شود و جامعه ای که بر اساس محبت پایه ریزی شده است بسیارتوانمند است و زندگی دراین اجتماع  بسیار دلپذیر است زیرا تمام اعضای این اجتماع خود را نسبت به دیگری مسئول می داند وبرای حل مشکلات جامعه تمامی توان خود را به کار میبندند پس خانواده در اجتماع از نظر عاطفی نقش بزرگی دارد و هر خانواده ای که در آن مهر و محبت باشد باعث ترویج و انتشارمهرورزی در جامعه می شود که این خود نیز باعث روشن ماندن آینده کشور می گردد وامید به زندگی را در جامعه بالا می برد زیرا هریک اعضای جامعه دلیلی برای زندگی دارند و آن مهرورزیست.


نقش اجتماعی خانواده در توسعه مهرورزی:


زندگی خانوادگی فرد را برای زندگی اجتماعی آماده می سازد از آنجا که خانواده نخستین اجتماعی است که فرد رسما در آن عضو می شود این اجتماع می تواند چگونگی اجتماعی زیستن را بیاموزد، فرزندان در خانه از رهگذر تقسیم کار هر یک وظیفه و مسئولیتی بر عهده می گیرند و از طریق همکاری با سایر اعضای خانواده طرز کار دسته جمعی در یک واحد اجتماعی را تمرین می کنند، سازندگی مهمتر خانواده، هنگامی آغاز می شود که مرد و زن جوان ازدواج می کنند و خانودة جدیدی تشکیل می دهند. تشکیل خانواده عملا به معنی پذیرش مسئولیت ادارة یک واحد اجتماعی است.پس اگر در حفظ این  نظام اجتماعی خانواده محبت و مهرورزی را به صورت عادلانه بین اعضای خانواده تقسیم کنیم می توانیم شاهد حرکتی عظیم باشیم زیرا توانسته ایم در این اجتماع کوچک رابطه ای صمیمانه بین اعضای آن ایجاد کنیم و هریک از اعضای این اجتماع علاوه بر تلاش برای زندگی وانجام وظایف خود به سایر اعضاء وفادار بمانند وبرای بهبود حال آنها تمام تلاش خود را بکارببندند. پس برای آنکه به فرزندان خود درس احساس مسئولیت کردن را بیاموزیم تا در اجتماع مسئولیتی را برعهده بگیرند باید ابتدا راه مهر ومهرورزی را به آنان نشان  داد تا در سایه آن بتواند مسئولیتهای بزرگ جامعه را برعهده بگیرد.


نقش اخلاقی خانواده در توسعه مهرورزی:


یکی دیگر ازنقش های مهم خانواده در اجتماع نقش اخلاق است ، اخلاق یک رکن مهم از ارکان خانواده است که اگر به آن توجه نشود سرنوشت خانواده به تباهی و در نتیجه سرنوشت جامعه ازبین می رود برای آنکه بتوان خانواده را مستحکم کنیم باید اصول و موازین اخلاقی را رعایت کنیم خانواده ای که اخلاق  درآن بر اساس اصول مهرورزی پایه ریزی شده آینده ای روشن برای خود و جامعه دارد ولی اگر درکانون خانواده احترام متقابل و مهرورزی نقشی نداشته باشد باعث فساداخلاقی میشود


جامعه ای که در آن خانواده محترم باشد و افراد آن به تشکیل زندگی با اشتیاق اقدام کنند، از نظر اخلاقی در مقایسه با جامعه ای که جوانان آن رغبتی به تشکیل خانواده نشان نمی دهند سالم تر است زیرا زن و مردی که پیوند زناشویی بسته و خانواده ای بوجود آورده اند، در خود نسبت به سرنوشت همسر و فرزندان خویش احساس مسئولیت می کنند و همین احساس سبب می شود بیش از مردان و زنان مجرد قوانین جامعه و قواعد اخلاقی را رعایت کنند.


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:10 عصر

خانواده

خانواده نظام اجتماعی پویایی است که برای خود ساختار، اجزاء و قواعدی دارد و در بین تمامی نهادها ، سازمان ها و تأسیسات اجتماعی ، نقش و اهمیتی خاص و بسزا دارد . خانواده در زمره ی عمومی ترین سازمان های اجتماعی است و نشان یا نماد اجتماعی شمرده می شود و برآیند  یا انعکاس از کل جامعه است . در یک جامعه ی منحط ، خانواده نیز خود به خود منحط خواهد بود و بالعکس. بنابراین خانواده را می توان معیاری برای شناخت آسیب های اجتماعی دانست و برای پی بردن به علل این انحرافات ، به خانواده مراجعه کرد.

کیفیت روابط خانواده

هر نظام برای خود اجزایی دارد. در نظام خانواده اجزاء مهم عبارت است از رابطه مادر با خود و با پدر، و رابطه ی پدر با خود و با مادر. چگونگی این روابط کیفیت خانواده را مشخص می سازد.

خانواده مانند هر نظام اجتماعی نیازهای اولیه دارد . از جمله این نیازها عبارت اند از :  احساس ارزشمندی ، احساس امنیت فیزیکی ، احساس صمیمیت و به هم وابستگی ، احساس مسئولیت ، نیاز به انگیزه ، نیاز به شادی ، نیاز به تأیید و تصدیق و بالاخره نیازهای روحی و معنوی . خانواده همچنین به پدر و مادری احتیاج دارد که به برقراری یک رابطه سالم باهم متعهد باشند و آن قدر احساس امنیت کنند که بتوانند فرزندان خود را به دور از آلودگی ها پرورش دهند.

خانواده همچنین مانند سایر نظامهای اجتماعی به تولید ( غذا ، لباس ، مسکن) ، به حفظ روابط عاطفی ( نوازش و محبت ) ، به روابط خوب ( عشق و صمیمیت )، به خود شکوفایی ، به تحریک ( هیجان ، رقابت ، نشاط ) و به وحدت ( احساس تعلق و اتفاق ) احتیاج دارد .

خانواده ، گروه کوچکی است که از زن و شوهر و فرزند یا فرزندان تشکیل می شود. عضو خانواده بودن ، یعنی در نوعی شبکه عاطفی سهیم شدن ، به یک گروه اجتماعی تعلق داشتن ، تاریخ مشترک داشتن و به محیط زندگی خاصی عادت کردن. اهمیت خانواده نیز به خاطر همین دستاوردهاست.

هارلوکElizabet  Harlock خانواده را به صورت یک سیستم متعامل و پیچیده تعریف می کند . ابتدا زن و شوهر با تشکیل خانواده ، این سیستم متعامل را بنیان می نهند و سپس با ورود هر کودک و یا هر فرد دیگری ( مثل پدر و مادربزرگ ) این سیستم پیچیده تر می شود. به عنوان مثال ، در خانواده تک فرزندی فقط سه رابطه تعاملی وجود دارد در حالی که در خانواده سه فرزندی ، ده رابطه تعاملی وجود خواهد داشت .

روابط کودک و والدین و سایر اعضای خانواده ، چون شبکه و نظامی درهم پیچیده است که افراد آن در کنش متقابل با یکدیگرند . این نظام در مجموعه ای از نظام های بزرگتر همچون محله ، جامعه شهری و جامعه ی گسترده تر قرار گرفته است .

انتقال سنتها وباورها

خانواده از این نظر نیز اهمیت دارد که محل انتقال سنتها ، باورها و انواع مختلف شناختهاست . ( از شیوه غذا خوردن تا افکار سیاسی ) . خانواده از طریق اجتماعی بارآوردن کودک ، میراث فرهنگی آماده و تجربه شده به وسیله نسلهای گذشته را در اختیار کودک می گذرد.

به طور کلی درخانواده است ، که کودک اولین قدمهای اجتماعی شدن را برمی دارد و درنهایت به موجودی کاملاً اجتماعی تبدیل می شود. خانواده اسم خود را به کودک انتقال می دهد و بدین وسیله او را  در مسیری می اندازد و در شبکه ای از خویشاوندی قرار می دهد که چند نسل را در برمی گیرد. بنابراین ، خانواده اولین هویت اجتماعی فرد را فراهم می آورد . موقعیت اجتماعی والدین ، موقعیت اجتماعی کودک را در بیست سال اول زندگی تعیین می کند . محل سکونت خانواده ، به طورعینی بافت های اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر کودک را مشخص می کند . بالاخره شغل والدین ، کودک را در طبقه اجتماعی معینی جای می دهد . بنابراین خانواده اولین محیطی است که در آن اولین پایه های اجتماعی شدن گذاشته می شود . خانواده ، کودک را درشبکه ای از روابط عاطفی ، اجتماعی ، تاریخی و محیط زندگی خاصی قرار می دهد و برای کودک میراث فرهنگی به ارمغان می آورد، این که گذشته ای دارد ، باید طبق آداب و سنن خانواده و فرهنگ خود زندگی کند و او را وادار می کند که آداب معاشرت یاد بگیرد ، برای خود ایدئولوژی خاص داشته باشد و درصورت لزوم احساسات خود را بروز دهد یا پنهان نگه دارد .

خانواده با الگو قرار گرفتن، به کودک یاد می دهد که چگونه باید رفتار کند و چگونه با اجتماع سازگار شود . همچنین خانواده یاد می دهد که زن و مرد نقش های متفاوتی دارند و هرکس باید مطابق با جنس خود رفتار کند . خلاصه این که خانواده ، کودک را یک موجود اجتماعی بار می آورد .

خانواده جایگاهی است که آنجا در آیینه چشم پدر و مادر،  خود را تماشا می کنیم .  برای نخستین بار خود را می بینیم ؛ احساس صمیمیت را درک می کنیم ؛ می آموزیم که احساس چیست  و چگونه می توانیم آن را ابراز کنیم  و این پدر و مادر هستند که احساسات قابل قبول را مشخص می سازند، آنها هستند که اجازه ها را صادر می کنند و احساسات ممنوع را مشخص می سازند.

رشد کودکان در خانواده بیشتر متأثر از همین ارزش گذاری ها و گرایش ها ی اخلاقی ، عاطفی و اجتماعی است . از این رو خانواده به عنوان یکی ازعوامل مؤثر در رشد ، در ردیف سایر عوامل قرارمی گیرد


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:10 عصر

بی شک آن چه حضرت فاطمه را، به رغم کوتاهی عمر و محدودیت اسناد تاریخی، الگویی بی بدیل ساخته است، «جامعیت شخصیت» و هماهنگی کامل نقش های فردی، خانوادگی و اجتماعی اوست. فروغ شخصیت معنوی، آثار جاویدان علمی، استقامت رأی و خودباوری در حیات سیاسی و اجتماعی، فضایل و کمالات اخلاقی و حضور مؤثر در خانواده به عنوان «همسر» و «مادر» چنان ترسیمی از شخصیت فاطمه (س) ارائه می دهد که می توان از ترکیب عناصر ماندگار شخصیت او با ظرفیت ها و ویژگی های زمان و مکان، به الگویی جامع از شخصیت زن دست یافت.

امروزه به جرئت می توان ادعا کرد که منشأ بسیاری از مشکلات اجتماعی، ناکارآمدی خانواده است.

این که در ادبیات دینی ما از تشکیل خانواده با عنوان دوست داشتنی ترین و گرامی ترین بنیان ها و زمینه ساز حفظ شخصیت دینی، یاد می شود و مقدمه سازی برای ازدواج، از وظایف اولیای خانواده و اجتماع، شمرده می شود، از آن روست که خانواده زمینه ساز شکل گیری بنیان های شخصیت فرزندان، عامل مؤثر در ایجاد تعادل روانی و نشاط روحی، مهم ترین عامل توسعه انسانی جوامع به دلیل پرورش انسان های کارآمد و مقاوم، مهم ترین محل بازپروری عاطفی و ایجاد کننده تعادل در روابط جنسی، زمینه ساز پویایی اقتصادی و عامل انتقال فرهنگ و ارزش ها به نسل بعدی است. خانواده سالم و کارآمد، همواره مهم ترین عامل حفظ هنجارها و مقاوم ترین سد در مقابل تهاجم فرهنگ بیگانه بوده و هست و صد البته زن در نقش خطیر «همسری» و «مادری» مهم ترین رکن حیات و بالندگی خانواده است.

آن چه خانواده را در نگاه دین از جایگاهی رفیع برخوردار کرده، کارکردهای منحصر به فردی است که از خانواده، بنیانی مقدس و از ازدواج، پیمان الهی می سازد. در این نگرش، خانواده از یک سو اعتبار همیشگی خویش را از خداوند می گیرد و از سوی دیگر، حلقه اتصال میان حیات جسمانی و معنوی و تعادل بخش به زندگی بشری است و به همین دلیل نه صرفاً سرپناهی برای هم سفرگی که پایگاهی برای امنیت، آرامش و رشد است و باید آن را مهم ترین پایگاه فرهنگی هر جامعه دانست.

خانواده کارآمد، خانواده ای است که کانون محبت، انعطاف و رحمت باشد. از این رو آرامش روانی و کاهش اضطرابات، مهم ترین کارکرد خانواده سالم است. در ادبیات دینی زمینه های پیوند عاطفی از سوی خداوند در زن و مرد نهاده شده است.

اقناع نیازهای جنسی زوجین، وجهی دیگر از کارآمدی خانواده و نیز مؤثر در افزایش پیوندهای عاطفی است. از آن جا که آموزه های دینی و اخلاقی ارتباط جنسی را تنها در چارچوب خانواده مجاز دانسته و برای روابط آزاد جنسی، محدودیت های جدی مقرر کرده اند، توجه به ارتباط جنسی سالم میان زوجین اهمیت بیشتری می یابد.

کارکرد زیستی خانواده ضامن بقای جامعه انسانی است و کارکرد پرورشی آن، زمینه ساز تربیت فرزندانی است که برای ساختن جامعه فردا آماده می شوند. تعادل روانی، استحکام شخصیتی و قوت اراده، دیگرگرایی، قدرت رویارویی با مشکلات و صبر بر ناملایمات، میل به تلاش و تمایل به سازندگی و ابتکار، ارتباط با خداوند و میل به عبودیت، همگی صفاتی اند که در شکل گیری و تقویت آنها، خانواده مهم ترین نقش را ایفا می کند و در یک کلام می توان خانواده سالم را بهترین بستر رشد فرهنگی و سلامت جسم و روان و مهم ترین عامل انتقال ارزش ها و پرورش عاطفی و مهم ترین عامل کاهش آسیب های اجتماعی و ارتقای امنیت هر جامعه دانست و زن به عنوان عنصری پرورش دهنده و فرهنگ ساز مهم ترین عامل در تحقق این آثار شگرف است. اگر توسعه انسانی مهم ترین عامل توسعه جوامع شمرده می شود، خانواده به دلیل موقعیت منحصر به فرد آن که کانون پرورش و آموزش با محوریت عاطفه و نظارت است، بهترین زمینه ساز توسعه انسانی است و زن می تواند در این فرآیند، نقش آفرین ترین عامل باشد.

آسان سازی تشکیل خانواده، متعادل ساختن انتظارات از یکدیگر، رابطه مسئولانه والدین نسبت به یکدیگر، رابطه مسئولانه والدین نسبت به یکدیگر و فرزندان، به ویژه ایفای نقش مدیریت فعال و شایسته توسط پدر و ایفای نقش سازنده عاطفی و تربیتی توسط مادر، تلطیف روابط حقوق با حسن خلق، ارتباط خویشاوندی مسئولانه به منظور برخورداری از حمایت ها و هدایت ها و تقویت نشاط در زندگی، توجه به شرایط اجتماعی و انعطاف در فعالیت ها و نقش ها به منظور حل مشکلات اجتماعی، توجه به پرورش دینی و اخلاق و آداب اجتماعی، و هماهنگی با نهادهای آموزشی و پرورشی از مواردی است که خانواده ها را برای انجام رسالت تاریخی خود توانمند می سازد.

اما نقش عوامل بیرونی را در استحکام و کارآمدی یا تزلزل و ناکارایی خانواده، هم به عنوان مانع یا تقویت کننده عملکرد والدین و هم به عنوان عامل تأثیر گذار در شخصیت و کارکرد آنان، نمی توان از نظر دور داشت. آن چه امروزه برای نظام اسلامی حائز اهمیت است، اتخاذ سیاست ها و روش هایی است که فعالیت کلیه نهادها را در جهت ارتقای جایگاه خانواده ، هماهنگ  و تقویت کند و موانع کارآمدی را تا حد امکان از میان بر دارد.

ناکارآمدی خانواده و نمودها

نتایج نگران کننده انجام شده در مجامع علمی و آمارهای مختلف، نشان از آسیب پذیری خانواده ایرانی دارد.

نمودهای ناکارآمدی را می توان در موارد زیر مشاهده کرد:

1- کم شدن تمایل به تشکیل خانواده: آمارها نشان می دهد که سن ازدواج دختران به مرز 24 سالگی و پسران به مرز 27 سالگی رسیده است. مهم ترین عوامل افزایش سن ازدواج، تغییر فرهنگ اقتصادی، افزایش سطح انتظارات از ازدواج، نظام تحصیلی موجود، بیکاری مردان و اشتغال زنان، ترویج فرهنگ بیگانه، به ویژه در رسانه های جمعی مبنی بر لزوم حفظ استقلال و آزادی های فردی و فرار از محدودیت های ازدواج است.

2- عدم تناسب در ازدواج:طبق آمار ارائه شده از سوی برخی نهادهای دولتی زنان، در سال 1380، 41 درصد از دختران روستایی زمینه ازدواج را از دست داده اند. به نظر می رسد مهم ترین عامل آن، مهاجرت پسران به شهرها برای تحصیل، اشتغال و میل به همسر گزینی از جامعه شهری است. از سوی دیگر، استقلال پسر و دختر در تصمیم گیری و کم شدن نقش سازنده و هدایت گر والدین در ازدواج آنان که هم در کم شدن نقش حمایتی والدین از فرزندان مؤثر است و هم در رعایت نشدن تناسب خانوادگی، از جمله  عوامل بروز ناسازگاری و آسیب پذیری خانواده هاست. امروزه یکی از عوامل رشد آمار طلاق، کاهش یافتن نقش والدین در ازدواج ها و در ایجاد روابط فرهنگی و خانوادگی است.

3- عدم تعادل در پیوندهای جنسی و عاطفی:امروزه، به دلیل ناآشنایی با تأثیر روابط جنسی سالم در تقویت پیوندهای عاطفی و نشاط روحی، اشتغالات خسته کننده زوجین، به ویژه در مورد زنان که بار سنگین فعالیت خانگی را نیز بر دوش می کشند؛ فقدان آموزش های موثر و صحیح، و حاکمیت نگاه منفی و زهد گرایانه به روابط جنسی، زوجین در ایجاد روابط جنسی سالم و ایجاد رابطه کلامی و برقراری ارتباط موثر با یکدیگر ناتوانند و این خود در کاهش رضایت مندی از زندگی تأثیر گذار است.

رشد 46 درصدی طلاق در سال 81 نسبت به سال 76 و رشد 13 درصدی آن در سال 81 نسبت به یکسال قبل نشان گر ازدواج های ناهمگون، تغییر سطح انتظارات از زندگی، عدم موفقیت زوجین در برقراری پیوندهای عاطفی، ناآشنایی آنها با چگونگی مواجه شدن با مشکلات و بحران های زندگی، تنهایی و عدم برخورداری از حمایت خویشاوندان در موقعیت های خطیر است. گرچه مهم ترین عامل افزایش طلاق را اعتیاد شمرده اند، اما فراموش نکنیم که اعتیاد نیز می تواند معلول شرایط نابسامان در خانواده ها و حس تنهایی و شکست در زندگی باشد. آمار 80-85 درصد درخواست های طلاق از سوی بانوان علاوه بر آن که نمایان گر سنگینی مشکلات زناشویی بر دوش آنان است، نشان از ناآگاهی آنان از پیامدهای طلاق دارد. در جوامع پیشین، زن پس از طلاق، غالباً به خانه خویشان باز می گشت. تحت حمایت آنان قرار می گرفت و زمینه ازدواج مجدد، به سهولت برای وی مهیا بود، اما امروزه  چنین سیستم های حمایتی چون گذشته موجود نیست و زنان سرپرست خانوار با مشکلات بسیاری از جمله فقر و بی سوادی اعضای خانواده دست به گریبانند و حمایت های دولتی تنها بخش کمی از نیازهای آنان را پاسخ می دهد.

4- ضعف بنیان های پرورشی و تربیتی:

خانواده هایی را مشاهده می کنیم که فاقد مدیریت منسجم و عنصر هماهنگ کننده، نظارت و هدایت صحیح است و والدینی را می یابیم که رسیدگی به معیشت و سپردن فرزندان به مراکز رسمی آموزشی، تنها دغدغه آنان است. آموزش «چگونه زیستن»، «چگونه آموختن»، «چگونه ساختن» و «چگونه شکیبا بودن» کم کم از صورت ذهنی والدین محو می شود. دستگاه های فرهنگ ساز نیز به جای آشنا کردن والدین با مسئولیت های خود و ایجاد پیوند میان دو نسل، بی تفاوتی و تک روی را به نسل جوان می آموزند.از سوی دیگر عدم حضور کافی والدین در کنار فرزندان، به کاهش بعد نظارتی و هدایتی و ضعف پیوندهای عاطفی می انجامد.

تغییر الگوی اقتصادی خانواده، بالا رفتن سطح توقعات، به فراموشی سپردن فرهنگ ساده زیستی و تمایل به حضور در عرصه های اقتصادی، زمان حضور پدر و مادر را در خانه کاهش داده است. اما رشد 15 درصدی فرار دختران از خانه که بیشتر آنها در سنین 14-17 سالگی اند و به 70 درصد آنان تعرض جنسی می شود و بسیاری از آنان در خانواده های آسیب دیده (به ویژه خانواده هایی که مادر به حضور در کنار فرزندان و ارتباط با آنان اهتمام نمی ورزد) پرورش یافته اند، زنگ خطری در گوش خانواده ها و سیاستگذاران نظام است.

آن چه بر نگرانی ها و بار مسئولیت نظام اسلامی می افزاید آن است که گروه زیادی از پدران و مادران به دلیل اعتماد به رسانه ها و نهادهای فرهنگی نظام، بخشی از مسئولیت تربیتی خود را به آنها واگذار کرده اند، حال آن که برخی نهادها در انجام وظایف خود موفق عمل نمی کنند و برخی نیز خود از عوامل انحطاط خانواده اند. نتیجه ضعف عملکرد والدین و نهادها: شخصیت شکننده و آسیب پذیر نسل جوان، بالا رفتن سطح انتظارات و توقعات آنان، و کاهش رضایت مندی از زندگی است.


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:9 عصر

*خانواده سالم خانواده ای است که به طور بنیادین از سلامت و آرامش روانی و معنوی هر یک از اعضای خانواده حمایت می کند .
*در خانواده سالم فضای مقتدرانه وجود دارد اما این اقتدار انعطاف پذیر است .
*هر عضو خانواده جایگاهی برای‌خود دارد که برای سایراعضای خانواده دارای اهمیت است.
*در خانواده سالم برای هر عضو خانواده فرصتی برای با دیگران بودن وجود دارد و اعضای خانواده با مشارکت در این لحظه ها ، احساس می کنند عضو خاص و پذیرفته شده خانواده خود هستند .
*وجود معنویت در خانواده که بارزترین نشانه آن وجود عشق ، مهربانی و گذشت در درون خانواده است . خانواده هایی که از مذهب یا از مجموعه ثابتی از معیارهای اخلاقی پیروی می کنند افراد موفق تر و خوشبخت تری هستند زیرا این معنویت چارچوب محکم و آرامش بخشی را در زندگی ایجاد می کند که هم حامی و هم الهام بخش آنها در مشکلات است .
*فعالیتهای تفریحی و شادی بخش و بازی و سرگرمی ، به اندازه فعالیت های بیرونی اهمیت و ارزش دارد . اینکه تفریح در هر سنی مهم و مخصوص سن خاصی نیست رعایت می شود.
*خانواده سالم احساس های یکدیگر را می پذیرند و نه تنها اجازه می دهند که این احساس ها ابراز شوند بلکه یکدیگر را تشویق می کنند تا احساسات درونی خود را ابراز کنند احساسات مختلفی مانند شادی ، نشاط ، غم ، خشم ، گریه کردن در آغوش گرفتن یا حتی فریاد زدن و …
* درخانواده سالم احساسات رنج آور مانند ترس ، خجالت ، خشم ، غم ، تنفر و .. کم دوام و‌گذار هستند ابراز این احساسات در جهت رهایی و کاستن از آنهاست نه تشدید وماندگاری آنها .
*کمبود امکانات مادی، مانع جدی برای برآوردن نیازهای معنوی محسوب نمی شود . محبت، صمیمیت و مورد تایید واقع شدن اصل بنیادین پذیرفته شده بین اعضای خانواده است .
*صداقت در خانوده های سالم امری است مهم و فرزندان و اعضای خانواده یاد می گیرند که حقیقت را بگویند هر چند دردناک ودردسر آفرین باشد.
*معمولاً با برپایی جلسات خانوادگی در مورد مسائل مختلف به روشنی صحبت می شود حتی اگر مطرح کردن آنها دشوار باشد مانند وضعیت مالی ، بیکاری ، بیماری و …
اعضای خانواده در این جلسات با طرح مشکلات و موفقیتها به نتایج مثبتی می رسند وهمانند مجموعه ای واحد با یکدیگر همکاری می کنند .
*امکان رشد و بالندگی تا حد امکان و در شرایط مادی و رفاهی موجود و در فضایی آکنده از تشویق ، حمایت ، عشق ، صمیمیت که لازمه موفقیت است فراهم می شود. اعضای خانواده به خوبی آگاهند که آنچه در تملک دارند آنان را غنی نمی کند بلکه ثروت اصلی در “ توانایی زیستن ” صرف نظر از دارائی ها می باشد .
*پدر و مادر خوب و متعادل بودن ، امر محالی نیست فقط باید با مهارت عمل کرد، از روابط خانوادگی آگاه بود و آنها را زنده نگه داشت .
*چند توصیه مهم در جهت انسجام خانواده
ـ صرف غذا در جمع خانواده چند بار در هفته
ـ رد وبدل کردن کلمات محبت آمیز هر چند کوتاه و ساده باشند زیرا نیرو و بازتابشان ابدی و بی پایان است . محبتی که نثار دیگران می کنیم تنها گنجینه ای است که از آن بهره می بریم .
این رابدانیم که مادر و پدر افرادی نیستند که به آنان تکیه کنیم بلکه کسانی هستند که ما را از تکیه کردن بی نیاز می سازند .
ـ این را بدانیم که وظیفه ما پدران ومادران ایجاد اتکا و وابستگی برای فرزندان نیست بلکه وظیفه اصلی ما این است که آنان را از تکیه کردن و وابسته بودن بی نیاز سازیم .
ـ جهت کاهش فشار و استرس روزانه وقتی را برای سکوت اختصاص دهیم وکاری را متناسب با جمع خانواده مانند کتاب خواندن ، مراقبه ، نماز، یوگا ، و… انجام دهیم.
ـ شرکت در خدمات اجتماعی، کمک به افراد بی خانمان و نیازمند و دیگر فعالیتهای اجتماعی یا عمومی که در جهت پرورش حس مسئولیت فرزندان گام بسیار مفیدی است .
ـ این را بدانیم تربیت « گفتنی» نیست بلکه « دیدنی » است ، بچه ها از «گفتار» و «رفتار» درس می گیرند.
ـ به فرزندان خود بیاموزیم که « اجازه ندهند خاطرات تلخ گذشته و نگرانیهای آینده لحظه‌های حاضر آنان را نابود سازند»


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:8 عصر

بیان مهم‌ترین تاکتیک‌های یک زندگی موفق که می‌تواند تحولی شگرف در زندگی ایجاد نماید، در قالب ۷ تاکتیک راهبردی.

 

انسان‌های هدفمند و موفق همواره دنبال راهکارهایی می‌گردند تا با سرعت و کیفیت بیشتری اهدافشان را محقق و زندگی زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا نمایند.

دف‌گذاری و برنامه‌ریزی لازمه یک زندگی موفق و با نشاط است و افرادی که به دنبال خوشبختی و سعادت می‌گردند قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیکران، هدفمند و باانگیزه حرکت کنند.

 ه

آرامش و نشاط از اهداف متعالی یک زندگی موفق است که برای رسیدن به آن می‌بایست تاکتیک‌ها و راهکارهای معینی را تدوین و براساس آن یک زندگی آرام و با نشاط را ایجاد نمود. در این مقاله مهم‌ترین تاکتیک‌های یک زندگی موفق که می‌تواند تحولی شگرف در زندگی شما ایجاد نماید را در قالب ۷ تاکتیک راهبردی بیان خواهیم کرد.

 

◄1- ذهن را سرشار از موفقیت و پیروزی نماییم  

 

انسان‌هایی در صحنه زندگی و کار موفق و پیروز خواهند شد که در ابتدا این موفقیت و پیروزی را در ذهن خود ترسیم کرده و با تصویری کاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حرکت نمایند و اطمینان داشته باشند که پیروز خواهند شد.

 

آنچه را که ذهن بتواند تصور و باور کند قابل دستیابی است به شرطی که با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افکار منفی آن را مخدوش نکند، پس بیاییم مسیر زندگی خود را بر مبنای باورهای مثبت و یک روحیه عالی طراحی کرده و با امید زیباتر شدن زندگی خود و اطرافیانمان از فرصت‌های طلایی زندگی نهایت استفاده را نماییم.

 

◄2 - دیگران را ببخشیم و با آنها مهربان باشیم  

 

بخشش و مهربانی از صفات زیبای خدای متعال است و انسان‌هایی که با چنین خصوصیتی در صحنه زندگی حضور دارند، در واقع آرامش عمیقی را برای خود مهیا می‌سازند؛ چرا که وقتی انسانی از بخشش دیگران امتناع کند در واقع ترجیح می‌دهد در غم و غصه‌های گذشته باقی بماند و همواره کینه دیگران را در دل داشته باشد.

 

عفوکردن دیگران در واقع لذت بردن از زمان حال و خلق آینده‌ای زیباست. وقتی که ما با دیگران مهربان باشیم و به راحتی آنها را ببخشیم، آنها نیز تغییر کرده و رفتار خود را تصحیح می‌نمایند؛ پس انتخاب همیشه با ماست که مهار زندگی خود را به دست بگیریم و در حال زندگی کنیم و یا اینکه خود را در لجاجت‌‌ها و پریشانی‌های گذشته زنجیر کنیم.

 

◄3- انتظار قدردانی و سپاسگزاری نداشته باشیم  

 

در یک زندگی موفق می‌بایست همواره اندیشه از خود گذشتن و ایثار کردن جاری باشد ولی در قبال کارهایمان نباید انتظار قدردانی و سپاسگزاری از دیگران را داشته باشیم. یادمان باشد که حضرت مسیح علیه‌السلام در یک روز ۱۰مریض را شفا دادند ولی فقط یک مریض از ایشان تشکر کرد.

 

اگر اندیشه ما لذت بردن از کمک به دیگران باشد، دیگر به دنبال لذت تشکر و قدردانی نمی‌رویم و بدانیم که در این عالم چیزی محو و نابود نمی‌شود چرا که اگر امروز شما خدمتی به دیگران انجام دهید، در زمانی دیگر این محبت به بهترین شکل به شما برمی‌گردد.

 

◄4- همیشه شکرگزار باشیم  

انسان‌هایی که به داشته‌هایشان فکر می‌کنند، آرامش و نشاطی نصیب‌شان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمت‌ها در زندگی‌شان می‌شود. اما در مقابل افرادی که همواره به نداشته‌هایشان می‌اندیشند آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.

 

شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسان‌های شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایع‌ترین افکار خویش می‌باشد و اگر به زیبایی‌ها و نعمت‌های اطرافش بیندیشد،‌ نعمت‌های بیشتری را جذب خود می‌نماید؛ پس با شکرگزاری‌ به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشته‌های خود، موجی از نعمت‌ها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم.

 

انسان‌هایی که به داشته‌هایشان فکر می‌کنند، آرامش و نشاطی نصیب‌شان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمت‌ها در زندگی‌شان می‌شود. اما در مقابل افرادی که همواره به نداشته‌هایشان می‌اندیشند آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.

 

شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسان‌های شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایع‌ترین افکار خویش می‌باشد و اگر به زیبایی‌ها و نعمت‌های اطرافش بیندیشد،‌ نعمت‌های بیشتری را جذب خود می‌نماید؛ پس با شکرگزاری‌ به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشته‌های خود، موجی از نعمت‌ها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم.

 

◄5 - همیشه شکرگزار باشیم  

 

انسان‌هایی که به داشته‌هایشان فکر می‌کنند، آرامش و نشاطی نصیب‌شان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمت‌ها در زندگی‌شان می‌شود. اما در مقابل افرادی که همواره به نداشته‌هایشان می‌اندیشند آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.

 

شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسان‌های شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایع‌ترین افکار خویش می‌باشد و اگر به زیبایی‌ها و نعمت‌های اطرافش بیندیشد،‌ نعمت‌های بیشتری را جذب خود می‌نماید؛ پس با شکرگزاری‌ به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشته‌های خود، موجی از نعمت‌ها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم.

 

◄6 - دیگران را شاد کنیم  

 

شادی و نشاط لازمه یک زندگی موفق و پویا است و اگر انسانی دارای روحیه مثبت نباشد نمی‌تواند در مواجهه با مسائل مختلف زندگی با تدبیر و اقتدار عمل کند. یکی از راه‌های کسب روحیه مثبت، ایجاد نشاط و شادی در دیگران است.

 

زمانی‌که ما مشکل فردی را حل کنیم در واقع آرامش و نشاط را به خود هدیه می‌دهیم و لذت خدمت به دیگران بیشترین نشاط را در ما ایجاد خواهد کرد. آنچه در روایات دینی ما نیز آمده است مؤید آن است که ما بایستی همواره با چهره‌ای گشاده و خندان در جامعه حاضر شویم و با شاد کردن دل دیگران، زیبایی و مهربانی را در زندگی خویش جاری نماییم.

 

◄7 - کسب دانش و تکنیک‌‌های مهارت‌های زندگی  

زمانی زندگی زیباست که زیبا زندگی کردن را آموخته و به آنها عمل کرده باشیم. دانش و مهارت‌های زندگی از جمله ابزارهای اساسی برای خلق یک زندگی موفق و زیبا می‌باشند. تا زمانی که ما ندانیم که با خود و اطرافیانمان چگونه رفتار کنیم، چطور انتظار داریم زندگی زیبایی داشته باشیم.

 

ما می‌توانیم با مطالعه کتاب‌های خوب و شرکت در کلاس‌های مؤثر، دانش و مهارت خود را برای خلق یک زندگی آرام و با نشاط افزایش دهیم و خاطرات بسیار زیبایی را در ذهن خود و اطرافیانمان به یادگار بگذاریم و یادمان باشد که: زندگی شهد گلهاست. زنبور زمان می‌خوردش. آنچه می‌ماند، عسل خاطره‌هاست.

 


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:7 عصر

خانواده به عنوان هسته اولیه و مهمترین کانون زندگی انسان، دارای اهمیت ویژه ای در ساختن شخصیت اوست.
چنانچه زن و مرد بتوانند براساس دستورات حیاتبخش اسلام، این هسته اولیه زندگی اجتماعی را سرشار از مهر و عطوفت و گرمی و شادابی نمایند سعادت دنیوی و اخروی خود و فرزندانشان را فراهم کرده اند.
دین مبین اسلام برای حفظ و زیباسازی و مهرورزی و استحکام بنیان خانواده اهمیت خاصی قائل شده است. در مقاله حاضر نگاهی به عوامل استحکام روابط خانوادگی از منظر قرآن کریم و احادیث ائمه اطهار(ع) شده است. با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

«و من ءایته ان خلق لکم من انفسکم ازوجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایا ت لقوم یتفکرون؛ از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا بوسیله آنان آرامش و سکون یابید و در میان شما و همسرتان دوستی و مهربانی قرار داد. مطمئناً در این امر برای اهل اندیشه و تفکر، نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد.»
طبق این بینش قرآنی، خانواده نشانه ای از رحمت، عطوفت وحکمت اوست. و شایسته است صفات رحمت وجمال حضرت پروردگار در یک خانواده سالم خودنمایی کند و در محیط آن نشانه ای از عدالت، رحمت، علم و حکمت، خداوند و سایر صفات الهی در آن به نوعی نمایان گردد.
بنابراین بنیان خانواده که مهم ترین عامل در ساختار شخصیت افراد و جلوه ای از رحمانیت پروردگار است باید همواره همچون دژی مستحکم در برابر انحرافات، لغزش ها و آفات و آسیب های مهم اجتماعی تقویت گردیده و ارتباط اعضای آن براساس رحمت، مودت بویژه رابطه قلبی و عاطفی میان زن و شوهر استحکام یابد.
در این فرصت برخی از عوامل استحکام و تقویت ارتباط اعضای خانواده بویژه رابطه زوجین را بر اساس رهنمودهای قرآنی بررسی می کنیم.

* 1- ایجاد فضای عاطفی *
آدمی از سویی ذاتاً شخصیت خود را دوست دارد و پیوسته تلاش می کند که بسوی اعتلا و ترقی شخصیت خویشتن گام بردارد و از سوی دیگر انسان که از ماده انس اشتقاق یافته است به موانست و الفت شدیداً نیازمند است. او دوست دارد بیشتر به سوی افرادی که عزت نفس و شخصیتش را مورد توجه قرار می دهند جذب شده و با آنان مانوس گردد. پس برای تحکیم روابط میان اعضای خانواده باید با ایجاد فضایی عاطفی، با تقویت غریزه موانست و بهره گیری از حس حب ذات همراه با درک نیازها و خواسته های مشروع طرفین اقدام نمود از سیاق آیات قرآن می توان برخی از راهکارهای ایجاد فضایی عاطفی و مهرآمیز را بدست آورد.

الف - خطاب زیبا
نام هر کس برای او عزیز و دوست داشتنی است و در ایجاد انس و الفت و تقویت ارتباط نقشی بسزا دارد. فرهنگ متعالی اسلام علاوه بر آموزش نام های نیک و سفارش به ترویج آن، کوشیده است تا مردم را در گفتگوها و خطاباتشان به سوی معاشرت نیکو و خطاب های احسن راهنمایی کند.
خداوند متعال در سوره حجرات از خطاب های زشت و نفرت انگیز نهی کرده و به مسلمانان یادآور می شود که همدیگر را با نام نیک وخطاب مهرانگیز صدا کنند و از کلمات زشت و مستهجن و اهانت آمیز در روابط فیمابین استفاده نکنند «یاایهاالذین ءامنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم و لانساء من نساء عسی ان یکن خیرا منهن ولاتلمزوا انفسکم و لاتنابزوا بالالقب بئس الاسم الفسوق بعدالایمن؛ ای اهل ایمان! گروهی از شما گروه دیگر را مورد تمسخر قرار ندهد شاید آن مسخره شدگان بهتر از این مسخره کنندگان باشند وزنان هم شایسته نیست زنان دیگر را مورد تمسخر قرار دهند شاید آنان بهتر از اینان باشند. ]ای مومنان![ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را خطاب نکنید چه زشت است که بعد ازایمان از نام های بد وناروا استفاده کنید.»
براساس این راهکار قرآنی، زن و شوهر و سایر اعضای خانواده برای تقویت ارتباط خود باید از بهترین و دوست داشتنی ترین القاب و اسامی بهره گیرند و صفا و صمیمیت را در فضای خانواده حاکم سازند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در این رابطه به خانواده های مسلمان یادآور می شود که: سه چیز دوستی و محبت را در میان دو مسلمان تقویت می کند و صفا و صمیمیت را در میان آنان حاکم می سازد.
1- هنگام ملاقات با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد کند. 2- برای برادر مسلمان خود جا باز کند و برای نشستن او جایی شایسته نشان دهد. 3- به بهترین نامی که دوست دارد او را صدا بزند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگامی که همسران خود را مورد خطاب قرار می داد از بهترین نام ها و دوست داشتنی ترین اسامی بهره می گرفت.

ب - گفتگوهای مهرآمیز
ارتباط کلامی با عبارات عاطفی و دلنشین می تواند روابط زوجین را تقویت نموده و موجب پایداری بنیان خانواده گردد. این شیوه کارآمد تربیتی نه تنها برای استحکام روابط خانوادگی و ایجاد فضای عاطفی مناسب است بلکه در تربیت فرزندان نیز تاثیر دارد. خداوند متعال در سوره قصص با نقل قصه یک بانوی وارسته به گفتگوی دلنشین و محبت آمیز او با همسرش پرداخته و می فرماید «و قالت امرات فرعون قرت عین لی ولک لا تقتلوه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدًا؛ همسر فرعون ]درمورد طفلی که از دریا گرفته بودند[ به همسرش گرفت، این نوزاد نور چشم من و توست او را نکشید شاید برای ما سودی داشته باشد یا اینکه او را به عنوان فرزند خود بپذیریم. این بانوی شایسته با گفتگوی دلنشین و استدلال متین خود خانواده اش را از یک بحران نجات داده و همسرش را از قتل یک کودک بی گناه بازداشت.
به گفتار شیرین جهان دیده مرد/ کند آنچه نتوان به شمشیر کرد
امام علی(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: زیبا و دلنشین سخن بگوئید تا پاسخ های زیبا و دلنشین بشنوید. بدون تردید موجودات عالم بویژه اقشار مختلف مردم در هر سن و طبقه ای که هستند از همه چیز بیشتر به مهر و محبت نیاز دارند. خطاب های دلنشین و گفتگوهای ملاطفت آمیز و دلربا، روح و جسم انسان را نوازش داده و مخاطب را تحت تأثیر شدید عاطفی قرار می دهد. بعضی از عبارات چنان جذاب و دوست داشتنی است که هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شود.
رسول گرامی اسلام این حقیقت را این گونه بیان فرمود: مردی که به همسرش بگوید من تو را دوست دارم این سخن هرگز از دل آن زن بیرون نمی رود.
چه زیباست که زن و شوهری که می خواهند سالها با همدیگر زندگی مشترک داشته باشند گفتگوهای خود را براساس عشق و علاقه و محبت تنظیم کنند زبان خود را به نیکو سخن گفتن عادت دهند اندیشه های زیباگویی را در اذهان خود بپرورند رعایت ادب، عفت کلام، اجتناب از کلمات اهانت آمیز و همراه با مسخره و تحقیر، موجب افزایش مهر و محبت در فضای خانواده خواهدشد. حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: زبان خود را به سخنان ملایم، لطیف، دلنشین و سلام کردن به دیگران عادت بده تا دوستانت فراوان و دشمنانت اندک گردند.
به شیرین زبانی و لطف و خوشی/ توانی که پیلی به مویی کشی
بنابراین کلمات و عباراتی که روزانه در میان زوجین مطرح می شود ممکن است تأثیر بسزایی در تقویت و استحکام روابط مشترک آنان داشته باشد و یا خدای ناکرده به فروپاشی ارکان یک خانواده بینجامد.

ج- سلام کردن
از ویژگی های فرهنگ متعالی اسلام سلام کردن مسلمانان به همدیگر است. سلام با صدایی رسا، واضح، و با آهنگی جذاب موجب تقویت بنیان خانواده و فراگیر شدن فضای عاطفی در میان اعضای آن خواهد بود. سلام کردن به اعضای خانواده کینه را از بین می برد، روحیه ها را شکوفا می کند و دل ها را به هم مأنوس و نزدیک می گرداند و نوعی ابراز محبت و اظهار علاقه به طرف مقابل می باشد.
خداوند متعال می فرماید «فاذا دخلتم بیوتاً فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبا رکه طیبه کذلک یبین الله لکم الأیت لعلکم تعقلون؛ هرگاه به خانه ای وارد می شوید ]اگر کسی هم در آنجا نباشد[ بر خودتان سلام کنید سلام خوش آمدی است مبارک و پاکیزه از جانب خدا، پروردگار متعال اینگونه آیات خود را بر شما آشکار می کند تا درمورد آنان به تفکر و اندیشه بپردازید.»
و در سوره ابراهیم می فرماید: «تحیتهم فیها سلام؛ تحیت اهل بهشت با سلام است.» آغاز ارتباط اهل بهشت و خوش آمد و انس شان با همدیگر با سلام و تحیت شروع می شود.
در تفسیر این آیه کریمه حضرت باقر(علیه السلام) فرموده اند: هرگاه مردی به خانه اش وارد می شود و کسی در آنجا باشد به او یا به آن ها سلام کند و اگر کسی نباشد باید بگوید: «السلام علینا من عند ربنا؛ سلام بر ما از جانب پروردگار ما که این سلام تحیتی است مبارک و پاک از جانب خدا.» در این رابطه رهنمود حکیمانه ای نیز از پیشوای ششم شیعیان حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده است آن حضرت می فرماید: وقتی که مردی از بیرون به خانه می رود به اعضای خانواده بویژه همسرش سلام کند.

د- مشورت
مشورت کردن یکی از شیوه های پسندیده قرآنی است. این عمل موجب می شود تا انسان از افکار دیگران استفاده نموده و از اندیشه ها و افکار جدیدی که خود به آن نرسیده بهره گیرد.
عقلها مر عقل را یاری دهد/ مشورت ادراک و هشیاری دهد
خداوند متعال در قرآن سوره ای را به همین نام اختصاص داده و بارها به مشورت با اهل فن سفارش نموده است. از جمله در سوره آل عمران می فرماید: «و شاورهم فی الامر؛ در کارهای خود با آنان مشورت کن!» و درمورد امور خانه و خانواده مشورت با همسر در حوزه خانواده از امور پسندیده و عقلانی بشمار می آید. در روایتی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: با زنانتان در امور مربوط به دخترانتان مشورت کنید. رایزنی با همسر وفرزندان در امور خانواده علاوه بر حکمت فوق نشانه علاقه و احترام به افکار دیگران، تلطیف فضای خانواده و در تقویت ارتباطات خانوادگی کاملا مؤثر است.
قرآن کریم از تبادل افکار فرعون با همسر خود خبر داده و پذیرفته شدن رأی همسر فرعون را در آن جلسه نقل می کند که رأی مشورتی او به نجات جان یک پیامبری انجامید. خداوند در این رابطه می فرماید: «وقالت امرات فرعون قرت عین لی ولک لاتقتلوه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدا؛همسر فرعون گفت: این کودک نور چشم من و توست او را نکشید شاید به ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بپذیریم. و در سوره بقره به مشورت زن و شوهر در مورد چگونگی رفتار با کودک شیرخواره اشاره کرده و می فرماید: «فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلاجناح علیهما؛ اگر آن دو با مشورت و رضایت یکدیگر بخواهند کودک را زودتر از شیر بازگیرند گناهی بر آنها نیست. و در سوره شوری می فرماید: «وامرهم شوری بینهم» اهل ایمان با همدیگر مشورت می کنند و چه زیباست که زن و شوهر مسلمان کارهای خود را براساس مشورت انجام دهند. و به این ترتیب در تحکیم روابط و نظام خانواده تلاش نمایند.

و- هدیه دادن
ابراز علاقه و محبت زن و شوهر به همدیگر راههای مختلفی دارد که یکی از زیباترین روش های آن هدیه دادن به یکدیگر است. قرآن در مواردی از این شیوه مهرآور سخن گفته است و گاهی به آن ترغیب می کند. و از هدیه مناسب از سوی مردان به همسرانی که می خواهند از آنان جدا شوند هدیه در حج تمتع به درگاه ربوبی که در جلب محبت تاثیر فراوان دارد. رسول خدا در روایتی می فرماید: مردی که داخل بازار شود و تحفه ای را خریده و به خانواده اش برساند ثوابش معادل با عمل کسی است که نیاز گروهی از مستمندان را رفع کرده باشد.
انسانی که هدیه ای را دریافت می کند بی اختیار مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود احساس می کند. این نکته در روابط زناشوئی از اهمیت ویژه برخوردار است. امام باقر(علیه السلام) در این رابطه فرمود: به یکدیگر هدیه دهید که هدیه غبار کینه ها را از دل می زداید و عداوت و دشمنی و روابط تیره را به دوستی و مهربانی بدل می سازد.

* 2 - عفو و گذشت *
هر زن و شوهری طبعا در زندگی خود دچار خطاها و لغزش هایی می شوند چرا که انسان جایزالخطا است و به غیر از چهارده معصوم(علیهم السلام) کسی را نمی توان مصون از اشتباه و لغزش دانست. به همین جهت قرآن کریم می فرماید: «ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم و الله غفور رحیم؛ آنان شایسته است عفو کنند و از لغزش های دیگران چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید که خداوند نیز شما را عفو کند البته که خدا آمرزنده و مهربان است.»
یکی از علل مهم اختلافات خانوادگی عدم تحمل و کم صبری زن و شوهر نسبت به یکدیگر است این بگومگوها معمولا در اول زندگی بیشتر است و هر قدر که زن و مرد بیشتر همدیگر را می شناسند و درک می کنند و عفو و اغماض به خرج می دهند تدریجا نزاع ها فروکش کرده و جای خود را به مهر و صفا و گذشت می دهد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر انسان مسلمانی که خشمگین شود و با وجود فوران شعله غضب و توانائی بر اعمال آن، خشم خود را فرو برد خداوند در روز قیامت دل او را سرشار از رضایت و خشنودی خود خواهد نمود.
آری بهترین و زیباترین روش در تقویت بنیان خانواده توسل به عفو و گذشت و بردباری در مقابل خطاهای اعضای خانواده بویژه زن و شوهر نسبت به همدیگر است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: عفو و گذشت را از عادات روزمره خود قرار دهید زیرا که عفو موجب عزت و سربلندی هر بنده ای است پس عفو کنید تا خداوند شما را عزیز و بلندمرتبه گرداند. زنان و مردان مسلمان نه تنها از خطاهای خود نسبت به همدیگر عفو می کنند بلکه از ترشروئی و نگاه های تند نسبت به همدیگر اجتناب می ورزند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: حق زن بر شوهرش این است که او را گرسنه نگذارد، بدنش را بپوشاند و هرگز با او با بدخلقی و ترشروئی و چهره ای گرفته برخورد ننماید.

* 3- خدمت به خانواده *
تأمین نیازهای خانواده از جمله وظائف مرد است او با این عمل خود علاوه بر ایفای نقش خود در مدیریت خانه، رضایت خداوند و همسرش را جلب می کند و در تقویت پیوند زناشویی گام برمی دارد. در آیات قرآن این عمل پسندیده از شیوه های مردان خدا و پیامبران الهی محسوب می شود.
در داستان سفر حضرت موسی به همراه خانواده اش به ناحیه مصر، قرآن می فرماید: «فقال لاهله امکثوا انی ءانست نارا لعلی ءاتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی؛ موسی به خانواده اش گفت: اندکی مکث کنید که من آتشی می بینم شاید شعله ای از آنرا برای شما بیاورم یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم.
خدمت به خانواده و یاری رساندن به کدبانوی خانه دلها را به هم نزدیک می کند نیازهای زندگی را برطرف ساخته و به فرزندان نیز درس عشق و محبت و خدمتگزاری می آموزد. چرا که انجام کارهای منزل تنها به عهده بانوان نیست بلکه همکاری، مساعدت و یاری شوهر را می طلبد.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: حضرت فاطمه (علیها السلام) همسر بزرگوار علی (علیه السلام) خانه داری می کرد، خمیر کردن، نظافت منزل از جمله کارهای او بود و علی (علیه السلام) نیز بیشتر به کارهای بیرونی منزل مانند آوردن هیزم و تأمین مواد خوراکی اقدام می نمود. روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به منزل آنان وارد شد و مشاهده کرد که این زن و شوهر نمونه با کمک همدیگر با آسیاب دستی آرد می کنند. پیامبر فرمود: کدامیک خسته ترید علی(علیه السلام) فرمود: فاطمه خسته تر است. پیامبر به او فرمود: دخترم برخیز! من کار تو را انجام دهم. فاطمه (علیهاالسلام) برخاست و پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود علی (علیه السلام) را در آرد کردن گندم یاری نمود.
از نمونه های بارز خدمت به خانواده که از وظایف شرعی مرد نیز محسوب می شود تأمین مخارج خانواده از راه حلال است. تهیه درآمد حلال و گسترش سفره های پاکیزه و غذاهای لذتبخش از جانب مدیر خانواده از عوامل کارآمدی است که در استحکام خانواده اثر دارد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: هر کس در دنیا به دنبال کسب روزی حلال برود و قصدش این باشد که به دیگران نیازمند و محتاج نگردد و مخارج زن و فرزندش را تأمین نماید و به همسایه ها و هم نوعان مستمند و بی بضاعت خود یاری رساند در روز قیامت با سیمایی نورانی مانند مهتاب شب چهارده خداوند را ملاقات خواهد کرد.
امام رضا(علیه السلام) نیز در مورد خدمتگزاری که همواره در اندیشه خدمت به خانواده اش و کسب درآمد حلال بوده و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نمی کند می فرماید: کسی که با تکیه به فضل و عنایت خداوند بدنبال بدست آوردن روزی حلال است از رزمنده ای که در راه خداوند متعال جهاد می کند پاداش افزونتری دارد.
این عامل مؤثر در تقویت ارکان خانواده یکی از شیوه های قرآنی و مورد توجه پیامبران و بندگان صالح پروردگار بوده است. در این رابطه به پاداش بزرگی که زنان در مقابل خدمت به همسرانشان دریافت می کنند نیز اشاره می کنیم: امام باقر(علیه السلام) فرمود: هر زنی که شوهرش را با شربت آبی سیراب سازد برتر از عبادت یک سال است که در آن سال روزها را روزه بدارد و در شبهایش نماز بخواند.

* 4- سفر های خانوادگی *
اعضای خانواده که معمولاً در منزل تنها هستند بویژه در عصر ما که زندگی های شهری و ماشینی موجب شده افراد در خانه ها بمانند و کمتر به بیرون رفتن نیاز پیدا می کنند رفتن به سفرهای زیارتی، صله ارحام و تفریحی به همراه خانواده از جمله ضروریات زندگی محسوب می شود. این امر آثار و برکات تربیتی و اخلاقی و آموزشی فراوانی به همراه دارد.
شکوفا شدن روحیه تعاون و همیاری در میان اعضای خانواده، کسب تجربه بویژه برای فرزندان، مشاهده اعجازانگیز و شگفت آور آثار طبیعی و معرفت بیشتر به قدرت الهی، دیدار بستگان و خویشاوندان، بدست آوردن پاداش های معنوی و از همه مهم تر تألیف قلوب و انس بیشتر اعضای خانواده با همدیگر از جمله ره آوردهای سفرهای خانوادگی است که در استحکام پیوستگی اعضای خانواده مؤثر است. قرآن کریم نیز در لابلای آیات آسمانی خود به سفرهای خانوادگی اشاره دارد. سفر حضرت ابراهیم به همراه خانواده به سرزمین وحی و کعبه معظمه، مسافرت حضرت موسی به همراه همسرش صفورا از مدائن به مصر، سفر خانوادگی حضرت یعقوب از کنعان به سوی مرکز حکومت یوسف(علیه السلام) نمونه هائی از سفرهای خانوادگی است. در سیره اهل بیت (علیهم السلام) نیز از این گونه موارد زیاد گزارش شده است. آری سفرهای خانوادگی فرح بخش، مسرت آور، و موجب سعادت و رفاه و تقویت بنیان خانواده است و اگر در مواردی مرد به تنهایی مسافرت کند شایسته است که سوغات سفر را فراموش ننماید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآ له) فرمود: هر گاه مردی به تنهایی مسافرت کند وقتی به جمع خانواده اش برمی گردد حتماً برای آنان سوغاتی و هدیه نو و تازه ای بیاورد هر چند کم ارزش باشد. اساساً قرآن کریم به گردش و سفر اهمیت ویژه ای قائل است و در آیات متعددی انسان ها را به سیر و سفر فراخوانده و عبرت گیری از سرنوشت اقوام دیگر را یادآور می شود. و مسافرت با خانواده علاوه بر آثار و منافع فراوان عبرت گرفتن برای اعضای خانواده نیز به همراه دارد.

* 5- مصالحه و مدارا *
درزندگی مشترک میان زن و شوهر اگر مصالحه و مدارا حکمفرما نباشد بدون تردید نظام خانواده از هم گسیخته خواهد شد.
صائب می گوید:
تارو پود عالم امکان به هم پیوستن است / عالمی را شاد کرد آن کس که یکدل شاد کرد
هر فردی نسبت به خودش عادات و رفتارهای ویژه دارد و همچنین سلیقه و افکار و اندیشه های زن و شوهر ممکن است با هم متفاوت باشد. اگر یکی از زوجین براساس غرور و خودخواهی بخواهد سلیقه و اندیشه های فردی خود را بردیگری تحمیل کند مطمئنا راه بجایی نخواهد بود. اختلاف والدین با فرزندان نیز همین گونه است که نمی توان عادات متفاوت و اندیشه های گوناگون را با زور و اجبار و تهدید به جدایی و امثال این شیوه ها از میان برداشت. برای ارتباط بیشتر وتعمیق روابط زن و شوهر بهترین شیوه ای که قرآن پیشنهاد می کند صلح و سازش و مدارا است. قرآن در این زمینه می فرماید:«و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضاً فلا جناح علیهما ان یصلحا ان یصلحا بینهما صلحا والصلح خیر و احضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعملون خبیرا» 32 اگر زنی از ناسازگاری و رویگردانی شوهرش بیم داشته باشد مانعی ندارد که با هم صلح و سازش کنند زن یا مرد با چشم پوشی از پاره ای حقوق خود با همسرش مدارا کند و مصالحه و مدارا بهترین راه زندگی است. اگر نفس های خودخواه طبق غریزه حب ذات دراین گونه موارد از صلح و صرف نظر کردن از حقوق خودبخل می ورزند و اگر به نیکی و پرهیزگاری روی آورید و به خاطر خدا صلح و سازش کنید)خداوند به اعمال شما آگاه است. ]و می داند که چه بهره های سودمندی درانتظار شما وخانواده تان می باشد. [
کوتاه آمدن در مسائل خانوادگی مانند خطای همسر و فرزندان و یا حساس نشدن درمقابل عادات و سلیقه های ناموزون اعضای خانواده،سعادت دنیا و آخرت و عزت و سربلندی در پی دارد و بنیان خانواده را از تزلزل و سستی باز می دارد که خداوند در توصیف انسان های مومن می فرماید: آنان خشم خود را فرو می برند و از لغزش های مردم عفو می کنند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. 33 علی (علیه السلام) فرمود: درهرحال با همسرت مدارا کن و با او به شیوه ای نیکو رفتارنما تا زندگی با صفا و آرامی داشته باشی! 34

* 6- تأثیر رفتارهای زن *
برخی از عوامل استحکام بنیان خانواده را می توان در رفتار و برخوردهای بانوان مسلمان جستجو کرد. آنان اگر وظایف خود را به نحو شایسته ای انجام دهند و در رعایت حقوق شوهران خود کمال تلاش را به عمل آورند بخش عظیمی از مشکلات خانواده ها حل خواهد شد. ما در اینجا چند مورد از وظایف زنان را در ارتباط با همسرانشان از زبان وحی مرور می کنیم.

الف- اطاعت از همسر
مدیریت خانواده بر عهده مرد است و آنان طبق فطرت و قانون الهی وظیفه هدایت و راهنمائی سایر اعضای خانواده را برعهده دارند. خداوند متعال در آیات متعددی این حقیقت را یادآور شده و به زنان مسلمان سفارش کرده است که از شوهران خود که مدیرخانواده هستند، اطاعت کنند. در سوره بقره می فرماید: «للرجال علیهن درجه؛ مردان بر زنان برتری دارند.» و در سوره نساء می فرماید: «الرجال قومون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من امولهم فالصا لحا ت قا نتا ت؛مردان سرپرست زنان هستند و این به جهت برخی برتری هائیست که خداوند (برای حفظ نظام جامعه) به بعضی نسبت به برخی دیگر قرار داده است و نیز به خاطر انفاق برخی از اموالشان در مورد زنانشان می باشد و زنان صالح و شایسته نیز آنهائی هستند که مطیع بوده و تواضع دارند. براساس این رهنمود اطاعت زنان از شوهران خود- البته در مواردی که معصیت خدا نباشد- می تواند پیوند زناشویی را محکمتر و به قوام خانواده یاری کند. پیامبر فرمود: بهترین زنان شما زنی است که فرزند به دنیا بیاورد مهربان و پاکدامن باشد در میان خانواده اش عزیز و نسبت به شوهرش خاضع و فروتن باشد.

ب- حفظ عفت و حریم خانواده
پاسداری از حریم خانواده بر زن و مرد لازم است. داشتن عفت و حجاب نیز بر هر دو ضروری است. قرآن می فرماید: به مردان مؤمن بگو چشمان خود را از نامحرم فرو بندند و دامن خود را از گناه باز دارند... و به زنان مؤمن نیز بگو چشمان خود را از نگاه های هوس آلود بازگیرند و دامن خود را از گناه حفظ کنند و زینت های خود را در مقابل نامحرمان نمایان نسازند.
اما حفظ عفت و رعایت حجاب در مورد زنان ویژگی های خاصی دارد که شایسته است آنان برای پاسداری از حریم خانواده ها حتماً در پوشش حجاب و عفاف باشند. از منظر آیات وحی حفظ حجاب برای زنان آنچنان اهمیت دارد که حتی نوع پوشش، آهنگ صدا، آرایش های او و نکات ریز دیگری نیز به صراحت در قرآن آمده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بهترین زنان شما آن زنی است که چون با همسرش خلوت کند زره حیا را از خود دور سازد و چون از خلوت شوهرش بیرون آید زره حیا را بر تن کند و حجاب و عفت خود را که نشانه حیای اوست کاملا رعایت نماید. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد بانوان شایسته صفاتی را برشمرده که از جمله آنها آرایش برای همسر و پوشش کامل از دیگران است.

ج- جلب رضایت شوهر
برای گرم کردن روابط خانواده یک بانوی مسلمان می تواند علاوه بر موارد فوق رضایت مرد را که مدیر خانواده محسوب می شود جلب کند و ناراحتی های او را رفع نموده و به این ترتیب در مقابل مشکلات و سختی هایی که مرد در بیرون منزل با آنها دست به گریبان است کدورت و تیرگی هایش را از دل او بزداید. مردی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت. یا رسول الله! من همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می کند. هرگاه اندوهگین شوم از من دلجویی می کند و دلداریم می دهد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در روی زمین کارگزارانی دارد و این زن یکی از آنهاست برای او نصف پاداش شهید می باشد.»

عبدالکریم پاک نیا، مرکز فرهنگ و معارف قرآن


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:6 عصر

بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتار تر م

در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.


ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: رسول خدا(ص) کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد. گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: کمک به همسر و کارهاى منزل,صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.


یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد , خوش اخلاق است.

در این مقاله نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر (ص) را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه  و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شد ـ  تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت , آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.

عایشه, عیال رسول خدا(ص) که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود , جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:


مرحوم فیض کاشانى درکتاب محجه البیضأ از سعدبن هشام روایت کرده که گفت: به دیدار عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا (ص) پرسیدم. او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا(ص) قرآنى است.(4)


عایشه گفته است: احدى از پیامبر (ص) خوش خلق تر نبود , هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک. 

رشید الدین میبدى در تفسیر آیه «انک لعلى خلق عظیم» مى گوید:
رسول خدا(ص) امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.

بلغ العلى بکماله ، کشف الدجى بجماله ، حسنت جمیع خصاله ، صلوا علیه و آله

او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تأیید است.

کار در منزل

خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى  بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.

در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود , گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید , بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد , با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که:
رسول خدا(ص) کفش خود را وصله مى زد , پوشاک خویش را مى دوخت , در منزل را شخصا باز مى کرد , گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.

گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: کمک به همسر و کارهاى منزل , صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.

از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا(ص) خیاطى بود.
پیامبراکرم(ص) با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.
عایشه همسر آن حضرت مى گوید: وقتى خلوت مى شد , پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.

على(ع) بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا(ص) سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته , امام حسین(ع) مى فرماید:

سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله, فقال: کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....از پدرم در مورد امور رسول خدا(ص) در داخل خانه سوال کردم, فرمودند: وقتى به خانه اش مى رفت , اوقاتش را سه قسمت مى کرد: یک قسمت براى خدا و یک قسمت براى خانواده اش , و یک قسمت براى خودش , آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.)

حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد , خشمگین نمى شد. تنها براى خدا, آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد , غضب مى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا (ص) غضب مى کرد به جز على (ع) کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود. 

علاوه بر همسران , همنشینان روزانه پیامبر (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاریخ و روایات فراوان , علاقه پیامبر خاتم(ص) به آن ها قابل قیاس با دیگر کسان و نزدیکان حضرت نبود. به موجب روایتى که عایشه نقل کرد , هر گاه فاطمه(س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا (ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسید و در جاى خود مى نشانید.

در عروسى فاطمه(س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى کردند و سرود مى خواندند و مى گفتند: ابوها سید الناس.
رسول خدا(ص) فرمود: بگویید و بعلها ذو الشده الباس.

و این مصراع چون در مدح حضرت امیرالمومنین(ع) بود , با آن که رسول خدا خواسته بود بانوان بگویند اما عایشه , زنان را منع کرد از اضافه کردن این مصراع. پیامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود: عایشه عداوت ما را ترک نمى کند! 

روزى رسول اکرم(ص) وارد اطاق عایشه شد مشاهده کرد که تکه نانى روى زمین و زیر دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود:
اى حمیرا! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خویشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.


نظرات شما ()

نویسنده : ریحانه عماد:: 86/1/27:: 4:6 عصر

خداوند بخشنده و مهربان است . اسلام دینی الهی و آسمانی است . بنابراین مهربانی و مهرورزی جایگاه وی‍‍‍ژه ای در این دین آسمانی دارد.زیرا خداوند مهرورز و رئوف است .

انسان به طور فطری موجودی عاطفی است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت محمد (ص) است . محبت و مهربانی در تمامی ابعاد زندگی ایشان موج می زند . از کانون گرم خانواده گرفته تا اجتماع مردم عادی – از دعوت آسمانی ایشان گرفته تا جنگ ها و غزواتی که ایشان با آن ها مواجه شد.در تمامی این مراحل ایشان هرگز اصل مهم مهرورزی را فراموش نمی کردند .

دین اسلام رابطه میان مسلمانان را یک رابطه برادری و برابری معرفی می کند و برای همه اقشار حقوق مساوی و یکسانی را قائل است و این مهم را به کرات توسط سیره پیامبر متذکر می شود.مثلا اینکه بلال حبشی یک سیاه بود ولی موذن پیامبر بود. یا سلمان فارسی عرب نبود ولی در مجالس همنشین پیامبر بود . و در صحنه هایی که حضرت در مجالس گوناگون با تمامی قشرهای جامعه مراوده و نشت و برخاست داشتند .

دین اسلام با وضع قوانین خاص عنصر محبت و مهرورزی را به شکلی خاص تداوم می بخشد. زکات – خمس – صدقه و احسان از جمله ی این قوانین و ضوابط هستند. به گونه ای که زکات را با نماز توصیه می کند. تاکید اسلام بر حقوق همسایه نمونه ی دیگری از اهمیت مهرورزی در اسلام است .اسلام مسلمین را مکلف کرده که از احوال همسایه خویش دستگیری نمایند . مبادا مسلمانی شب سیر بخوابد در حالی که همسایه اش با شکم گرسنه شب را به صبح برساند که در این صورت مسلمان نیست .

تاکید اسلام به برگزاری نماز جمعه و جماعت – صله رحم - ... نیز بیانگر اهمیت مهرورزی در اسلام است .

بنابر آن چه که مختصر بیان شد و نیز با مطالعه در سیره پیامبر و اهل بیت و جنبه های رفتاری ایشان می توان به جایگاه مهرورزی در اسلام اشراف پیدا کرد .

نظرات شما ()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

7068:کل بازدید
0:بازدید امروز
1:بازدید دیروز
درباره خودم
مهر و مهرورزی
لوگوی خودم
مهر و مهرورزی
بایگانی
بهار 1386
اشتراک